خانواده بهمرام
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

پیش از این گفتیم صرف خوبی ظاهری عمل و مفید بودن آن در اجتماع باعث نمی شود که عامل آن به سعادت اخروی برسد و این بدان معنا نیست که همه مسلمانان یا همه غیر مسلمانان به جهنم می روند. در سخنان پیشین مجالی برای تشریح دقیق موضوع نبود لذا در این فرصت به بررسی آن می پردازیم.


 

 

 

تاثیر ایمان به توحید و نبوت در اعمال انسان

نکاتی که برای تکمیل بحث لازم است چند نکته می باشد. نخست شناخت کفر است بر اساس آنچه گفته شده کفر بر دو نوع است: کفر از روی لجبازی و عناد و کفر از روی جهالت و نادانی و بی خبری. (1)

منظور از کفری که بخشیده نمی شود و اعمال به ظاهر نیک انسان را بی محتوای باطنی می سازد، کفری است که از روی لجاجت و عناد است، نه ناشی از بی خبری. به همین ترتیب، اسلامی هم که موجب نجات اخروی می شود، حقیقت تسلیم بودن در برابر حق است، نه اسلام شناسنامه ای. چه بسا افرادی که به ظاهر مسلمان نیستند، اما در برابر حقیقت تسلیم اند و این نکته ای است که بسیار مورد توجه معصومین (ع) بوده است. مثلا امیر المومنین (ع) می فرماید: "الاسلام هو التسلیم" اسلام تسلیم بودن در برابر حقیقت است.(2)

یا از امام باقر (ع) روایت شده است: "هر چیزی که نتیجه ی اقرار و تسلیم و روح پذیرش حقیقت باشد ایمان است و هر چیزی که نتیجه ی روح عناد و سرپیچی از حقیقت باشد کفر است." (3) یا امام صادق (ع) فرموده اند: "هر که ما را بشناسد مومن است و هر که انکار کند، کافر است وهر که نه بشناسد و نه انکار کند«راه نایافته» است تا بازگردد به راه هدایت. اگر به همین حال بمیرد، از کسانی است که کارش واگذار به خداست" (4)

کفری که بخشیده نمی شود و اعمال به ظاهر نیک انسان را بی محتوای باطنی می سازد، کفری است که از روی لجاجت و عناد است، نه ناشی از بی خبری. به همین ترتیب، اسلامی هم که موجب نجات اخروی می شود، حقیقت تسلیم بودن در برابر حق است، نه اسلام شناسنامه ای

 

 

و نیز از امام صادق (ع) نقل شده است که از شاگرد خویش ابوبصیر پرسیدند: نظرت درباره کسی که در خدا یا رسول خدا شک کند چیست؟ پاسخ داد: کافر است و امام فرمود: همانا چنین کسی آن گاه کافر است که انکار بورزد. (5)

 

پس نداشتن عناد در مقابل حقیقت اسلام، باعث نجات می شود، البته این نجات، با نجات مسلمانی که به تکالیف اسلامی عمل کرده است فرق دارد.

نکته دوم موضوعی است که استاد مطهری به آن اشاره دارند و آن این که "ممکن است کسی بگوید برای حسن فاعلی، ضرورت ندارد حتماً قصد تقرب به خداوند در کار باشد، اگر کسی عمل خیری را به انگیزه ی وجدان و به خاطر عطوفت و رحمتی که بر قلبش مستولی است، انجام دهد، کافی است که عمل او حسن فاعلی پیدا کند. یعنی همین که انگیزه ی انسان "خود" نباشد، حسن فاعلی پیدا می کند، اعم از این که انگیزه ی خدا باشد یا انسانیت. این نکته قابل تأمل است. در عین اینکه مطلب بالا را تأیید نمی کنیم که فرقی بین انگیزه ی خدا وانسانیت نباشد، در عین حال معتقدیم هر گاه عملی به منظور احسان و خدمت به خلق انجام گیرد، در ردیف عملی نیست که انگیزه اش فقط "برای خدا" است و البته خداوند چنین کسانی را بی اجر نمی گذارد. اگر افرادی یافت شوند که نیکی به انسان های دیگر یا حتی نیکی به جانداری را بدون هیچ چشم انتظاری انجام دهند و حتی در عمق وجدان خود از آن جهت خدمت نکنند که چهره ی خود را در آینه وجود محرومین می بیند، یعنی ترس از این که روزی چنین سرنوشتی داشته باشند عامل محرک آن ها نباشد، بلکه طوری انگیزه ی احسان و خدمت در آن ها قوی باشد که اگر بدانند هیچ گونه سودی عاید آن ها نمی شود و حتی یک نفر هم از کار آن ها آگاه نمی گردد، باز هم آن کار خیر را انجام می دهند و تحت تأثیر عادت و امثال آن هم نباشند، باید گفت در عمق ضمیر این انسان ها نوری از معرفت خداوند هست و به فرض این که به زبان انکار کنند، در واقع امر موهومی را انکار می کنند که آن را به جای خدا تصور کرده اند. علاقه به خیر و عدل و احسان بدون هیج شائبه دیگری نشانه ای از علاقه و محبت به خداوند است. لذا بعید نیست که این افراد واقعاً و عملاً در زمره ی اهل کفر محشور نگردند هر چند زباناً کافر شمرده شوند. (6)

عبادت

 

نکته دیگر در خصوص اهل کتاب، یعنی کسانی که مسلمان نیستند اما موحد و معتقد به قیامت اند و برای خدا کار می کنند مطلب به گونه دیگری است. قرآن کریم اهل کتاب را به دو دسته تفکیک می کند، می فرماید: "همه آنان یکسان نیستند. از میان اهل کتاب، گروهی درست کردارند که آیات الهی را در دل شب می خوانند و سر به سجده می نهند. به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در کارهای نیک شتاب می ورزند و آنان از شایستگان اند و هر کار نیکی انجام می دهند آن را باطل و تباه نمی سازند و خداوند، دانا به حال تقوا پیشگان است. کسانی که کفر ورزیدند، هرگز اموالشان و اولادشان چیزی را از آنان دفع نخواهد کرد و آنان اهل آتش اند و در آن جاودانه خواهند ماند." (آل عمران / 116-113)

به تعبیر علامه طباطبائی با توجه به مضمون آیه که در آن آمده است که اهل کتاب هر کار خیری می کنند آن را باطل و بی اثر نمی سازند و بعد روی سخن را به سوی کسانی که کفر می ورزند برده است، چنین فهمیده می شود که اهل کتاب دو دسته اند: سعی و تلاش برخی مشکور است یعنی پاداش دارد ولی برخی کفر می ورزند و سعی و تلاش آن ها به هدر می رود. (7)

شاید بتوان این دو را براهل کتابی که با حقیقت اسلام آشنا نشده اند ولی در حوزه ی دین خود، فردی مومن و معتقدند، و اهل کتابی که با حقیقت آشنا شده اند، ولی در مقابل آن لجاجت می ورزند تطبیق داد.

اما نکته ای که در اینجا به ذهن می آید آنکه ایمان به نبوت و امامت از چه نظر لازم است؟ اگر بنابر آنچه که گفته شد، ملاک در حسن فاعلی، جهت گیری الهی داشتن است، هم اهل کتاب و هم غیر شیعیان، جهت گیری الهی دارند، پس دیگر چه فرقی بین نیکو کار مسلمان و مسیحی یا یهودی یا ...؟

استاد مطهری چنین پاسخ می دهد:

"به نظر می رسد دخالت ایمان به انبیا و اولیای خدا از دو جهت است: یکی این که معرفت آنان برمی گردد به معرفت خدا. در حقیقت شناخت خدا و شوون او بدون معرفت اولیای خدا کامل نمی گردد. به عبارت دیگر، لازمه ی شناختن خدا به طور کامل، شناختن مظاهر هدایت و راهنمایی است. دوم این که شناختن مقام نبوت و امامت از این نظر لازم است که بدون معرفت آنان، به دست آوردن برنامه کامل و صحیح ممکن نیست. فرق بین نیکوکار مسلمان و نیکوکار غیر مسلمان را می توان چنین بیان کرد که نیکار مسلمان همچون مریضی است که تحت مراقبت و دستور یک طبیب حاذق برنامه دارد، غذا و دوایش همه به دستور طبیب است، هم از لحاظ نوع غذا و دوا، هم از لحاظ دقت آن، و هم از لحاظ اندازه آن، کاملا طبق دستور عمل می کند. ولی نیکوکار غیر مسلمان همچون مریضی است که برنامه ندارد و خودسرانه عمل می کند، هر غذا یا دوائی را که به دستش برسد می خورد، چنین مریضی ممکن است احیانا یک دوای مفید بخورد و نتیجه خوب بگیرد ولی همین طور هم ممکن است دوائی را که زیان بار و مهلک است مورد استفاده قرار دهد، و نیز ممکن است یک غذای مناسب بخورد، ولی با ناپرهیزی بعدی و خوردن غذای نامناسب،اثر مفید غذای اول را هم خنثی کند.

در حقیقت شناخت خدا و شوون او بدون معرفت اولیای خدا کامل نمی گردد. به عبارت دیگر، لازمه ی شناختن خدا به طور کامل، شناختن مظاهر هدایت و راهنمایی است. دوم این که شناختن مقام نبوت و امامت از این نظر لازم است که بدون معرفت آنان، به دست آوردن برنامه کامل و صحیح ممکن نیست

 

 

با این بیان روشن می شود که تفاوت بین مسلمان و خداشناس غیر مسلمان این است که اولی، خداشناسی است که برنامه ی صحیح دارد. ولی دومی کارهایش بدون برنامه ی صحیح است. به عبارت دیگر، مسلمان، هدایت یافته است، ولی غیر مسلمان، هر چند خداشناس باشد، هدایت نایافته است. قرآن می فرماید:"فان اسلموا فقدا هتدوا" (آل عمران / 20) اگر تسلیم حق شدند آنگاه هدایت یافته اند.

 

پس معلوم می شود همه مسلمانان در آخرت یکسان نیستند. میان غیر مسلمان معتقد به خدا و قیامت و غیر مسلمانی که معتقد نیست، تفاوت فراوانی است. برای گروه دوم، امکان انجام یک عمل مقبول عندالله نیست، ولی برای دسته اول هست و این دسته، امکان رفتن به بهشت برایش مهیاست. شاید به همین دلیل است که اسلام میان اهل کتاب و مشرکین در هم زیستی تفاوت قائل است، زیرا اهل کتاب در شرایطی هستند که می توانند به بهشت راه یابند، اما مشرکان و کفار نمی توانند. (8)

 

خلاصه سخن:

بنابرآنچه گفته شد غیر مسلمانانی که به بشر خدمت کرده اند یا هر عمل خیری انجام داده اند: اولاً اگر با حقیقت عناد دارند همه ی اعمالشان تباه و باطل است. ثانیا اگر در کارهایشان هیچ جهت گیری الهی و حتی انسانی نیست عملشان فایده اخروی ندارد.

ثالثا اگر خدا را قبول دارند و کارها را برای خدا انجام می دهند یا اگر هم به لفظ خدا را انکار می کنند چنان غیر ریا کارانه عمل را انجام می دهند که می توان گفت براساس همان فطرت خدائی انجام داده اند اعمال خیرشان مقبول است ولی چون یک برنامه صحیح و کامل ندارند، ممکن است به خیال عمل خیر اشتباهات فراوانی مرتکب شوند و اعمال بی فایده ای انجام دهند یا اعمال خلافی انجام دهند که حتی اگر به دلیل بی اطلاعی مورد مؤاخذه قرار نگیرند، از نظر تکوینی، جلوی رشد سریع معنوی آن ها را بگیرد.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.